سفر عشق1

سفر عشق

نویسنده:

محمد علی یونس زاده

1372

مقدمه

خدايا هنگامي كه مرا خواندي و آن زماني كه دعاي بنده سراپا تقصير خود را اجابت نمودي به سوي تو آمدم هنوز به كوي تو آمدن را باور ندارم هنگامي در نبردي بي امان در دفاع از شرف و انسانيت، ديدنت را با شهادت ياران به حسرت بردم نه اينكه تو نخواستي بر ما نمايان شوي بلكه اين گناهان بي شمار حجابي شده بود كه از ديدن تومحروم شوم هنوز در خیالم نمی گنجد، قدم به واديي خواهم گذاشت كه رسولت براي بر پايي عدل و قسط در بين آن نامردمان چه ستمها كه نديد چه رنجهاكه نكشيد و چه عزيزاني را از دست داد كه در فراغشان تا زنده بود اشك ريخت به مكاني پاي خواهيم گذاشت كه فرزند عزيزش بقيه الله از آن خانه كه قبله مسلمين است و رو به او نماز مي گذارند قيام خواهد نمود ميروم كه ركن يماني را لمس كنم جایی كه پيغمبر خدا به بوسه آن افتخار ميكرد ميروم تا محل مولود كعبه را زيارت كنم مي روم ببينم ارزشي را كه خداوند براي زن قايل شده است. میروم ببينم حجر اسماعيل را كه محل اجابت دعا است ميروم با اميدي فراوان كه نه اميد من بلكه اميد كل مسلمين و مستضعفين جهان مقام حطيم (فاصله ركن حجرالاسود تا درب خانه خدا) كه اوليائت ميگويند جايگاه اجابت دعا است را ببینم و چه دعايي بهتر از ظهور آقا امام زمان"عج" كه تمامي دعاها را در بر دارد. او بيايد و مشكل مسلمين حل نگردد؟ هيهات او مي آيد كه عدل خدا را در دنيا حاكم كند ميايد تا مستضعفين روي زمين را وارث اصلي گرداند مي آيد كه ظلم ظالمان و ستم ستمگران را با قهر الهي خود به پايان رساند مي آيد بتهاي زمان را بشكند او ميايد دين افتاده جدش را بر پاي دارد آري چه دعايي بهتر از اين كه همه گرفتاريهاي مسلمين با اين دعا حل خواهد شد .

خرداد سال 1372

محمد علي يونس زاده

چهارشنبه 15 ارديبهشت سال 1372 برابر با 12 ذيقعده سال 1413 (ه-ق)

من بعد از اينكه در روز تولد ثامن الحجج سه شنبه 13 ارديبهشت جهت زندگي مشترك بايكي از بستگانم مراسم عقد مختصري برگذار كرده بودم به طور انفرادي به مركز سياحتي زيارتي بنياد جانبازان در تهران مراجعه نمودم همسفران همه منتظربودند زمان به كندي ميگذرد ندانستن از چگونگي رهسپار شدن طپش قلب را گاه كند وگه تند ميكند در جمعي قرار گرفته ام كه همه براي ياري دين تو در اين نقطه از جهان انقلاب اورا ياري ميكردندو ميكنند هر كس گوشه اي اختيار كرده است تا خستگي راه آمده از شهرستان را بر طرف كند و خود را مهياي سفري كند كه سالها آرزوي آن را داشته است.

كم كم خبر از گوشه وكنار به جمع عاشقان آماده براي سفر به ديار معشوق ميرسد همه مي گويند ساعت 2 بعد از ظهر بعد از ناهار اتوبوسها براي بردن اين قافله به محل از پيش تعيين شده خواهند آمدآري بالاخره انتظار بسر رسيد كاروان به حركت در مي آيد مقصد ، هتل انقلاب مجموعه اي كه پذيراي جانبازان بيمار وخانوادهاي آنان در هنگام اقامت در تهران هستند. با داشتن كادري مجرب و امكاناتي فراخور نام خودبعد از تعيين اتاقها به ارائه رئوس برنامه جهت داشتن آمادگي و شركت در مجالسي كه قبل از عزيمت براي ما تدارك ديدند.

هتل انقلاب زماني پذيراي نا بخردان بوده اكنون دست تقدير اين هتل را پذيراي جانبازان همسنگرشهداي جنگ تحميلي كرده است همسنگرانشان به ديدار معبود رفتند واينان به ديدار خانه او روانندآنان به ديدار پيغمبر و اوليا واينان به كوي رسولان، آنان به جايي رفتند كه مقامشان معلوم واينان نه اينكه معلوم بلكه نا پيدا اكنون ميزبان خوباني از اين امت هستند كه بر خود ميبالند نه امروز بلكه سالهاست از اين عزيزان پذيرايي مي كنند كساني كه تمام هستي خود را بر كف اخلاص گذاشته و بدون هيچ چشم داشتي به امور دنيوي و مشكلات آن تبسم زده و دنيا را به سخره گرفته اند.

مدير داخلي كه شخص بسيار مودب و خوش برخورد است به خوش آمدگويي ميآيد اتاقها به نحوي تقسيم شده است كه همشهريها وهمزبانها راحت در كنار هم استراحت كنند بعد از حمام وكمي استراحت جهت كسب اطلاعات بيشتر به نزد مدير داخلي هتل رفتم ومطالبي را در مورد هتل كسب کردم چاي را نوشيده و همراه همسفران گيلاني به بيرون از هتل پاي گذاردیم سربازان زيادي در اينجا در حال استراحت هستند كه ظاهرشان مويد گروه تشريفات است. قبل از آمدن ما، جانبازان ويلچري جهت تشرف به خانه خدا با اتوبوس هتل را به قصد فرودگاه تهران ترك كرده بودند.

پنجشنبه 16 ارديبهشت

امروز صبح با مقدماتي كه در نظر گرفته اند خودمان را براي يك سفر روحاني آماده ميكنيم باشد كه بتوانيم از اين سفر به بهترين نحو بهره برداري عرفاني كرده و خود را هر چه بيشتر به خالقمان نزديك گردانيم بعد از يك كلاس نسبتا فشرده آشنايي بامناسك حج توسط حجه الاسلام مومن زاده روحاني كاروان ،وسايل سفر را از مسئولين اجراي كاروان وسرگروهها تحويل گرفتيم. وسايل داخل آن راچك كرده وبعد از صرف نهار ويك استراحت كوتاه وكافي سوار اتوبوسهاي از قبل آماده شديم.

گروه تشريفات واسكورت پيشاپيش كاروان حركت مي كردند مردم با ديدن چهار اتوبوس وگروه اسكورت كنجكاو شده بودند وبا ديدن نوشته كاروان جانبازان با چشم ما رابدرقه مي كردند به فرودگاه رسيديم . منظم وگروهي پياده شديم به جايگاهي كه براي بدرقه آماده كرده بودند رفته ومستقر شديم . كارواني نيز متشكل ازافراد مسن زن ومرد كه اكثر زن وشوهر بودند وعمري رابا هم درزير يك سقف زندگي كرده بودند در شيرينيها وتلخيها ي زندگي دركنار هم بودند وحال باهم دريك سفر معنوي ويكي ازاعمال فروع دين كه يك بار درعمر واجب مي شود همسفرند ، آري اينان نيز با ما در يك هواپيما پرواز بسوي جده را در پيش داشتند.

بعد از مداحي توسط مسئول كاروان جناب حاج آقاعابدي فر، حاج آقا حبيبي معاون محترم بنياد جانبازان به ايراد سخنراني وتشريح انتخابات وراه اندازي كاروان 2 جانبازان پرداخت بعد از اتمام سخنراني به وسيله آب ميوه از ما پذيرائي شده وگذرنامه را تحويل جانبازان دادند وبراي كنترل وبازرسيهاي نهايي به سمت درب خروجي حركت كرديم. بعد از كنترل وبازرسي به طرف هواپيما بابدرقه آقاي حبيبي از زير قرآن رد شده وداخل هواپيما شديم شماره پرواز 1152، لحظات شيريني بود بعد ازتكميل مسافران وجابجا شدن آنان درصندليهاي خود هواپيما حركت خود را آغاز كرده نفسها درسينه ها حبس شده بود وبه راستي به سفری مي رفتيم كه تا يكماه پيش از آن بي اطلاع بوديم.

هواپيما وقلبهاي ما با هم از زمين كنده شدند مملكت اسلامي مان رابراي مدت يكماه جهت مناسك حج ترك مي كرديم. ديگر كسي به جايي توجه نداشت مگر به پايين بالهاي آهني هواپيما كه تهران را درزير بال خود داشت مكاني كه قلب تپنده امتي را درايران وجهان درخود جاي داده بود، آنجا كه جانبازان براي وداع با او به زيارت مرقدش رفتند آري آرامگاه امامي را مي گويم كه سربازان اوتا آخرين لحظه درجبهه براي ياري نهضتش كه دشمنان درصدد نابودي آن برآمده بودند جان خود را دركف اخلاص گذاشته بودند وباز نيز براي معرفي اين انقلاب تا حد توان خود درفراسوي مرزها درقلب جهان اسلام دركنار انسانها ي موحد رنگين پوست كه به دور خانه اي كه سالها بطرفش نماز گزار ده اند براي تبليغ نهضتش به مجاهده ديگري پردازند وآن برائت ازمشركين است كه اوبراي ما وجهانيان معرفي كرده ، فرموده است كه حج بدون برائت حج نيست وما جانبازان نيز براي ماندن دراين پيمان به مرقدش جهت تجديد عهد ووداع رفته بوديم حال از فراز آرامگاهش به سمت معشوق روانيم هنوز دقيقه اي از پرواز مان نگذشته بود كه دعاي عزيزان زير لب زمزمه مي شد پذيرايي خوبي طبق سنت هواپيما توسط مهمانداران انجام گرفت . برفراز آسمان عربستان بوديم يعني از قراين اينطور مي نمودچراكه دو ساعتي از پرواز گذشته بود و قاعدتا" بايد در آسمان كشور وحي بوده باشيم در لحظاتي كه فرصت بود چشمان خود را بستم و بعد از مدتي باز نمودم احساس راحتي ميكردم با اعلام كمربندها را ببنديد براي فرود آماده باشيد احساس عجيبي داشتم براستي به جده رسيده بوديم ساعت 10 شب را نشان مي داد چرخهاي هواپيما همزمان با قلبهاي مانيز به زمين اتصال داده شد لحظاتي چند هواپيما جهت پارك درحال حركت بود و وقتي كه ازحركت باز ايستاد ما يكي پس از ديگري از هواپيما پياده شديم در لحظات اول با مشاهده محافظين فرودگاه و پليس عربستان فاجعه جمعه خونين مراسم برائت از مشركين امت سلحشور ايران را در ذهن تداعي كردم اما حركت وسلام جانبازان ، عبوس ترين شرطه را به تبسم واداشت به محض وارد شدن در سالن انتظار وضو گرفته و نماز را به جماعت برگزار كرديم نمازي كه در فرودگاه بدون مهر و خلاف نماز عادي خود در ايران مي خوانديم يعني دستهارا بعد از سلام سه بار بالا نمي آوريم بلكه سرها را به سمت چپ وراست برمي گردانيم بعد از ليست برداري و چك كردن گذرنامه توسط دو جوان عرب كه به زبان انگليسي............ادامه دارد

پنجشنبه 14 مهر 1390 - 12:21:30 PM